غمی غمناک
شب سردی است من افسرده  راه دوریست پای خسته تیرگی هست چراغی مرده  میکنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من ادمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر امد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگویید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانک برارم از دل وای این شب چقد تاریک است  خنده ای کو که به دل انگیزم؟ قطره ای کو که به دریا بریزم؟ صخره ای کو که بدان اویزم؟ مثل این است که شب غمناک است دیگران هم غم است به دل غم من لیک غمی غمناک است...

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







13 دی 1389برچسب:, |