شب سردی است من افسردهراه دوریست پای خسته تیرگی هست چراغی مردهمیکنم تنها از جاده عبور دور ماندند ز من ادمها سایه ای از سر دیوار گذشت غمی افزود مرا بر غمها فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر امد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی نیست رنگی که بگویید با من اندکی صبر سحر نزدیک است هر دم این بانک برارم از دل وای این شب چقد تاریک استخنده ای کو که به دل انگیزم؟ قطره ای کو که به دریا بریزم؟ صخره ای کو که بدان اویزم؟ مثل این است که شب غمناک است دیگران هم غم است به دل غم من لیک غمی غمناک است...
نظرات شما عزیزان:
13 دی 1389برچسب:,
|
اول سلام دوم مرسی که اومدین تو وبم بعدشم هیچی دیگه هااااااااا راستی نظرم بذارین
monji.god70@yahoo.com
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
دخترکی بدون
غمزه و
آدرس
dokhtarak0ghamze.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.